شماره هفتاد و پنج

تعبیر خواب جمعه ها بود

کی میتونم تو رو به روحِ جانم بِکِشم

شماره هفتاد و چهار

مرا نامحدود در زمان و مکان دوست بدار

من از درونِ کرانه بودم بیزارم

شماره هفتاد و سه

آه قلبم

برمی گردم به شهر محبوبم

و این دوری پایان می یابد

نقطه سر خط

شماره هفتاد و دو

دلم میخواهد سال دیگر زنده باشیم

من تو ما با هم باشیم

نفرین بر کرونا

شماره هفتاد و یک

تولد امسال هم غریبانه و به تنهایی گذشت

شماره هفتاد

صبور باش جانم

سخت است اما باید صبور باشی و بگذرانی این روزها را 

روزهای سپید می آیند فقط صبور باش صبور باش کمی دندان به جگر بگذار خبرش می آید

 

شماره شصت و نه

زندگی من دستخوش تغییرات بسیاری قرار گرفته است

نمیدانم چه می شود اما باید زیست و دوباره زیست

نقطه پایان

شماره شصت و هشت

اگر شاملو راست گفته باشد چه

شماره شصت و هفت

مرا دوست داشتی و من می دانستم

هیجان این دوست داشتن مرا به قعر دره های سقوط پذیر کشانید

شماره شصت و شش

امید را همچون شکوفه ای در هجوم برف و بوران زنده نگه خواهم داشت