رقص در باد شرقی

رقص در باد شرقی برای من است
من تمام حرفهای دلم را جمله میکنم و آن را به دست باد شرقی می سپارم تا برقصاندش
بگذار این بار برایم اهمیت نداشته باشد باد نوشته هایم را در کجا می رقصاند
بی نقطه تمام

بایگانی

شماره سیزده

سه شنبه, ۲۸ دی ۱۳۹۵، ۰۴:۳۰ ب.ظ

با افتخار اعلام میشود اینجانب بر دومین فوبیای خود فائق آمدم

کدام فوبیا علامت سوال همان فوبیای رفتن به دانشگاه و گرفتن مدرک موقت

شما هم وقتی میخواهید کاری انجام دهید تمام شب تا به صبح را کابوس میبینید علامت سوال

من میخواستم یک تکه کاغذ بگیرم شش ساعتی را که خواب بودم همه اش کابوس دیدم بیهوده و عبث 

آخر این چه ذهنی است که ناخودآگاه مرا هم درگیر میکند

و زیباترین قسمت داستان اینجا بود که من پس از یک سال و هفت ماه کسی را دیدم که رویای دوباره دیدنش فقط در رویا امکان داشت البته با توجه به شرایط الان خودم چنین نظری دارم 

زیر عکس نتوانستم بنویسم که دوباره دیدنتان بزرگترین رویای زندگی ام شده بود نتوانستم بنویسم چقدر بی نهایت خوشحالم که با شما ملاقات کردم اینکه خدا چقدر مهربان است که بنده ای مثل شما را آفریده اینکه چقدر ذوق مرگ شدم وقتی دیدم شما هنوز مرا یادتان است به اسم کوچکم

خدایا میدانی میخواهم بگویم شما خیلی فوق العاده اید لبخندهای فراوان